نی نی ما

هپاتیت نوزادی7

1394/4/1 14:02
نویسنده : فیروزه
88 بازدید
اشتراک گذاری

فردا صبح لحظه شماری می کردم زودتر دکترش بیاد شاید اجازه بده شیرش بدم هر لحظه برای من مث یک ساعت می گذشت دکترش ساعت 8 اومد ولی تا وقتی به نوبت به بچه من رسید ساعت 11 شده بود. اما بینش رفتم و ازش خواستم اجازه بده شیرش بدم اونم وقتی گریه بچه رو دید گفت بهتره شیر گالاگتومی بهش بدید فعلا شیرش نده سریع به بابای خبر دادم که بره و از داروخانه تهیه کنه ولی متاسفانه داروخانه ها نداشتن این شیر رو از دکترش پرسیدم کجا داره اونم داروخانه 22 بهمن رو معرفی کرد. بابایی سریع خودشو رسوند اونام گفته بودن ندارن از همه جا مونده بودیم به یکی از دانشجوها که می شناختم و تو بیمارستان کار میکرد زنگ زدم  و ازش خواهش کردم برام گیر بیاره در این حین عمه الهام تو اینترنت یک داروخانه پیدا کرده بود که این شیر رو داره بابایی سریع خودشو به اون داروخانه رسونده بود که داروخانه چی گفته بود یکی داریم برای یکی از همکارا نگه داشتیم که از همه جا اون همکار همون دانشجوی خودمون بوده و برای ما زنگ زده بابایی شیر رو میگیره و سریع میاد تو بیمارستان من یکی دو بار آب قند به نی نی دادم تا آروم بشه شیر که رسید، سریع درست کردم و بهش دادم  نی نی با ولع تمام خورد طوری که دکترش تعجب کرد و گفت این شیر بد مزه است خوب میخوره...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی ما می باشد