نی نی ما

داستانک های نی نی 2

1393/11/26 0:26
نویسنده : فیروزه
63 بازدید
اشتراک گذاری

صبح حول و حوش ساعت 8 رفتیم بیمارستان نه نه که از 2 هفته قبل از بروجرد اومده بود هم با مادر شوهرم همراهمون اومدن. تو بیمارستان پرسون پرسون خودمونو به اتاق مخصوص رسوندیم اونا پشت در موندنو من رفتم تو چقدر دلهره داشتم همش فکر می کردم از عمل جون سالم به در نبرم برا همین به شوشو جونم گفتم بعد از من برا خودت زن نگیر برا بچه ام مادر بگیر...خیلی صحنه خدا حافظی غمنام بود اما سعی می کردم خودمو شاداب نشون بدم که مامانم نگران نشه مامانمو سپردم به شوهرجان (آخه تو مشهد  جای رو بلد نبود) رفتم تا نی نیو از شمکم در بیارم...چشمک

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی ما می باشد