نی نی ما

از شير گرفتن ني ني

1395/2/29 14:46
نویسنده : فیروزه
85 بازدید
اشتراک گذاری

اين روزا دارم تلاش مي كنم كه بلكن ني ني رو راحت بتونم از شير بگيرم ولي ني ني خيلي سمج تر از اين حرفاست،شبا با كالاسكه مي بريم دورش مي زنيم تا خوابش ببره و زير سينه نخوابه ولي امان از شبي مه نخواد بخوابه پدرمون در مياد انقدر با بابايي تو كوچه ها بايد بچرخونيمش تازه گاهي اوقاتم كه وقتي خوابش مي بره آروم بلندش مي كنم كه بزارمش رو تخت همچين كه گذاشتمش بيدار ميشه و سريع سراغ ممش رو ميگيره و منم برا اينكه خواب زده نشه مجبورم بهش بدم و اينجوري ميشه كه هرچه با بابايي رشتيم پنبه مي شه اين ماجراي از شير گرفتن ني ني براي ما هم داستاني شده مامان زراش كه ميگه تا وقتي نيخوره بهش شير بده خودش كم كم ول ميكنه اون حتي ميگه روزه هم نگير به بچه شير بده حالا ما هر چي ميگيم بابا دو سالش تموم شده بايد كمك كنيد از شير بگيرمش گوششون بدهكار نيست كه نيست منم كه تا الان كه بيست روز از دو سالگيش گذشته نتونستم كاري از پيش ببرم منظرم بابايي كلاساش تموم بشه بعد با قوه قهريه از شير بگيرمش كه اگه شب اذيت كرد بابايي مجبور نباشه صبح خسته بره سر كار. چند روز پيش تو ماشين به كنايه مي گفت مامانش نمي خواد به يه بچه اي تو خيابون منش بده ، اين جمله اش و نوع بيانش منو بابايي رو به شدت بهت زده كرد يا اينكه شب بابايي بردش بيرون كه حواسش پرت بشه و شير نخواد بهش گفت بريم پيشي ببينيم كه در جواب بابايي مي گه پيشي رفته ممششو بشوره به ني ني اش ممش بده خلاصه همش حواسش به ممشاي ماست.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی ما می باشد