از شير گرفتن ني ني

دارم سعي ميكنم به ني ني كمتر شير بدم تا از شير بگيرمش تا الان حدود يك ماهه كه موفق نشدم كاري از پيش ببرم هر نقشه اي مي كشم كه بهش به قول خودش ممش ندم نميشه خيلي زرنگ و با هوشه با يه جمله اي كه ميگه همه نقشه هامو نقش بر آب ميكنه چند شب پيش توي ماشين ميگفت درده درده گفتم پسرم كجاش درد ميكنه و يه دست به بدنش كشيدم به خيال اينكه جاييش درد ميكنه دست به شكمش كشيدم گفتم اينجات درد ميكنه بعد ديدم بلافاصله دنبالش گفت آره اگه ممش بخوره خوب ميشه باور كردني نبود از خنده با باباي مرده بوديم نميدونستيم چه عكس العملي نشون بديم گفتم باشه بريم خونه بشورمش به پسرم ممش ميدم يا ديروز ني ني رو بردم حموم خيلي بد نهار خورد با هزارتا بدبختي براش آبگوشت درست كرده بودم كه نخورد و گفتم من ماكاروني ميخوام چون اول درخواستش براي غذا بود و صبحونه هم نخورده بود سريع براش حاضر كردم ولي اونم نخورد درست حسابي بعد اومده كنار من بهم ميگه ممشا رو شستي بريم بخوريم اونجا فهميدم كه اي ناقلا بازم ممش ميخواد يا ميگه پيشي رفته به ني ني اش ممش بده يا سگ نشونش ميديم ميگه هاپو به ني ني اش ممش ميده عروسكاشو مياره ميگه اين مامان اينه ميخواد بش ممش بده خلاصه با هر چيزي به من ياداوري ميكنه كه بايد مامانا به ني ني ياشون ممش بدن.